در همین حوالی

ساخت وبلاگ
نمي تواند يك هفته اي هست كه سرگيجه دارم.شب ها توي خواب نفسم مي گيرد، چند بار به حالي شبيه خفگي بيدار شده ام، چند ثانيه اي براي نفس كشيدن تقلا كرده ام و باز خوابم برده.سنگيني و شلوغي هفته هاي اخير با آنهمه فشار عصبي به لطف يك مشت آدم روان پريش كه فكر مي كرديم در دايره ي دوستانمان هستند از توانم خارج بود.گيج و گنگم، هفته ي پيش فراموش كردم كه سمينار دارم.مثل احمق ها رفتم سر كلاس و فهميدم نوبت خودم بوده.حالا نه اينكه هيچ كدام از اينها مساله ي چندان مهمي باشد،فقط از همه ي برنامه هايم عقب افتاده ام و بشكل عجيبي حس تهي شدن دارم.چيزي را دوست ندارم، كسي را دوست ندارم، آرزويي ندارم، دلم ميخواهد همه چيز ناگهان تمام شود.لابد چند هفته ي بعد به همه ي اينها ميخندم.حال و احوال اينچنين گذرا هستند.يك شب حس ميكني تمايل به مردن داري و كمي بعد باز شروع ميكني به دويدن. شايد بايد سري به دكتر بزنم، سرگيجه ها هر روز بدتر مي شوند، بعضي وقتها مسافت هاي كمي دورتر را به زحمت ميبينم.يك مرگيم هست لابد اما اينكع چي هست اهميتي ندارد،يعني اين روزها حوصله اش را ندارم.از آخرين دوره ي فشرده به بعد يكجور ترس دائمي،يكجور وحشت افتاده ب جانم كه تمام نمي شود.كاش از اينهمه تلاشي كه ميكنم يكي به ثمر برسد، خيالم آرام بگيرد،كني راضي باشم از خودم... + نوشته شده در  چهارشنبه یکم آذر ۱۳۹۶ساعت 22:59&nbsp توسط  مکث در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 166 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 19:12

در انتها

آدمِ عاشق كلي كلمه دارد، بعد ترش به عقب بر مي گردي و مي پرسي اينها را من نوشته ام؟ درستش اينكه منِ عاشق نوشته.پيش تر هم گفته بودم، عشق چيزي جدا از سزاواري معشوق است اما از من بشنويد، عشق يك سويه را رها كنيد، بي آب و نور.تغذيه اش نكنيد، بگذاريد تمام شود، ته بكشد.عشق اگر دو طرفه نباشد، خواستن اگر دو جانبه نباشد، اين رفتن يك نرسيدن مدام و سهمگين است.

+ نوشته شده در  دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۶ساعت 22:51&nbsp توسط  مکث 

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 160 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 19:12

يادداشت ها

بذار برات بگم بعدش چي شد.خسته شدم و رفتم. شايدم برگشتم، به خودم برگشتم، به اينكه گرفتن فرصت مطالعاتي و شروع تدريس و مميزي چيزايي هستن كه خوشحالم ميكنن.همينقدر ساده، آروم و پيوسته.مگه نگفته بود اين وضعيت بايد عادي شه؟ بدون هيچ كس نمرديم.زندگي كرديم، لابد عاشق هم ميشيم يروز، همينطور كه رفتيم، كه رفتم. كه پي زندگي خودم و آرزوهاي خودم آروم گرفتم.

+ نوشته شده در  دوشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 12:37&nbsp توسط  مکث  | 

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : يادداشت, نویسنده : acheragh13d بازدید : 167 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 19:12

تازگي چله ي غر نزدن گرفته ام.يعني هر طور فكرميكنم نه زندگي آنقدر طولاني است كه وقت داشته باشم با يكسره ناله كردن تلفش كنم  و نه مشكلاتم آنقدري جدي هستند كه در قياس با اصل زندگي بگذارمشان توي اولويت اين شده كه صاف از همين امشب تا چهل روز بعدترش بناست تا مي شود دور بشوم از افكار منفي و از اين ادا و اطوارهاي زندگي در لحظه و اينها داشته باشم، يك وقت ديديد چارتا شمع و عود هم روشن كردم و شروع كردم به مراقبه! + نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۶ساعت 0:18&nbsp توسط  مکث  |  در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 142 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 19:12

دلدار

جايي هم مطلبي خواندم در باره تفاوت دلبر و دلدار.دومي نگه داشتن دل را هم بلد است. بلد است عشق را، دوست داشتن را نگه دارد.كاري كند آتش قلبت روشن و گرم باقي بماند، امن و آرام.

+ نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۶ساعت 13:17&nbsp توسط  مکث  | 


در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 130 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 19:12

بيا بغلت بگيرم

اي جا مانده از همه چيز

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 152 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 19:12